پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

ژود ژود میام!

24 ارديبهشت 92 الهی من قربون این نازنازی خودم برممممممممممم                                                    امروز روز خونه موندنمه.همچین روزهایی وقتی آماده ات میکنم تا بری مهدکودک موقع رفتن بوسم می کنی و با یه لحن سرشار از دلسوزی میگی:مامان برو کاراتو بکن من ژود ژود میام!!(بچم طفلک نگرانه من غصه بخورم از دلتنگی!)میگم مامان من خیلیییییییییی دلم برات تنگ میشه.قول میدی زود بیای؟؟میگی قول میدم مامان ژودی میام!!وقتی هم که برمی گردی قشنگ یاد حرفت هستی چون تا منو می بینی میگی:دیدی گفتم ژود میام!!   &n...
24 ارديبهشت 1392

8 سال گذشت...

23 ارديبهشت 92 چقدر زمان زود می گذره....یادش به خیر...8 سال پیش همچین ساعتی به درخواست همسر عزیزم "بله" گفتم و پیمان مهر ابدی باهاش بستم...چه روزهایی باهم گذروندیم....پر از خاطره...پر از هیجان...پر از لحظه های ناب....و چقدر خوشحالم که همسفر زندگیم آرامشی به قلبم میده که هر زمان دلم می رنجه از چیزی یا از کسی یا خسته میشم از سختی روزگار خیالم راحته که یه پناهگاه امن و آرامش دارم...خدایا به حق پیمان نورانی مون لحظه لحظه زندگیمون رو در پناه لطف و عطوفتت  ،سرشار از شادی و نور بفرما...                                          ...
23 ارديبهشت 1392

این روزها...

19 ارديبهشت 92   دختر جينگيلي مامان اين روزها خيلي خيلي بانمك و شيرين حرف مي زني .ديگه حرفي نيست كه بلد نباشي و مطلبي نيست كه درك نكني.ما هم خيلي مواظب حرفهامون هستيم كه يه وقت نامربوط نباشه و تو ضبط صوت شما ثبت نشه!!در برابر چراهاي ناتموم شما كه همراه با تلاش شبانه روزي ما براي دادن جواب درسته گاهي حرفهايي مي زني كه از خنده روده بر مي كني ما رو.چند روز پيش بابا حميد ازت پرسيد :پريناز چرا رفتي بغل بابات؟شما هم كااااملا ريلكس برگشتي گفتي:چرا نداره!! هر روز كلمات جديد و عجيب غريبي رو مي كني و ما رو در تعجب ميذاري كه از كجا اين حرفها رو ياد گرفتي!خلاصه كه دقيقا شدي يه طوطي حرفه اي!از ابراز احساسات و عواطفت هم كه هرچي بگم ك...
19 ارديبهشت 1392

سفر به بهشت زميني

15 ارديبهشت 92 براي كسي كه تو تهران زندگي مي كنه و صبح تا شب رو تو ترافيك و آلودگي هوا و سر و كله زدن با يه عده آدم بي اعصاب ميگذرونه ،گذروندن چند رو زاز زندگي به دور از اين هياهو و زير آسمون آبي آبي و پر از بوي بهار نارنج و شنيدن صداي امواج دريا و قدم زدن لابلاي ذرختاي جنگل چيزي كمتر از لذت بهشت نداره...چند روزي رو به اتفاق دايي و زن دايي جون رفتيم شمال.به پيشنهاد خودشون يه ماشينه رفتيم(اميدوارم از اين پيشنهادشون پشيمون نشده باشن كه البته پيشنهاد بعديشون ميتونه نشون دهنده پشيمون نشدنشون باشه!!! )خيلي خيلي خوش گذشت بخصوص كه خاله سارا حوصله خيلي زيادي براي سر و كله زدن با دخترك داره و حسابي سرشو گرم مي كرد و همون جور كه پريناز يك ري...
15 ارديبهشت 1392

پریناز و رادین

9 ارديبهشت 92 پنج شنبه هفته پیش با یکی از دوست جونای مجازی!قرار گذاشتیم بچه ها رو ببریم خانه بازی.من و پریناز آماده شدیم و رفتیم.بهنازجون و رادین جون هم اومدن.بچه ها که ذوق زیادی برای رفتن توی خانه بازی داشتن سریع رفتن تو.ما هم که مجبور بودیم همش کنترلشون کنیم.آشنایی خیلی خوبی بود و حس پیدا کردن یه دوست جدید برای من لذت بخش بود.           اینجا پریناز تو جامپینگه ولی بیشتر حس می کرد تو پیست رقصه! ساعت 11 وارد خانه بازی شدیم و تایم اولیه یک ساعت بود.رادین نیم ساعت سه ربعی بازی کرد و بعد نشست و یه دل سییییییییر خوراکی خورد ولی امان از پریناز که ول کن بازی نبود!ساعت 12...
9 ارديبهشت 1392

خسته ام خسته خسته

2 ارديبهشت 92 دختر عزیزم...نمیدونم شاید سالها بعد وقتی بزرگ بشی و اینو بخونی به من بخندی یا شایدم بتونی استیصال منو درک کنی...ماهها و ماههاست با بدغذایی تو درگیرم...گرچه دوره هایی بوده که کمتر حرصم دادی ولی درکل اونقدر محدوده غذایی تنگی داری که فکر کردن به اینکه چی بهت بدم که هم دوست داشته باشی هم مقوی باشه هم مغذی باشه هم هزار تا فاکتور دیگه گاهی دیوونه کننده میشه...گاهی با خدا هم دعوام میشه که چرا این موضوع دائمی رو باعث آزار جسم و روح من قرار داده...خوراکی هایی که خیلی بچه های دیگه دوست دارن هم دوست نداری....سیب زمینی سرخ کرده و ماکارونی رو هم لب نمی زنی....ای خدا خسته امممممم....چند روزه فقط برنج سفید و ماست میخوری...هیچ راهی ج...
2 ارديبهشت 1392

نظرسنجی

اول ارديبهشت 92 اول اردیبهشت ماه جلالی مبارک.... تو سفر عمره،هر روز وقایع سفر رو می نوشتم.دلم میخواد بشینم همه شو تایپ کنم تا یادگاری تو وبلاگ دخترم بمونه.ولی خب وقت گیره تایپ اینهمه صفحه...اگه بدونم دیگران هم دلشون میخواد که سفرنامه منو بخونن انگیزه ام قوی تر میشه برای اینکار....پس بسم الله اگه کسی دلش سفرنامه میخواد یه "یاعلی" برام کامنت بذاره... ...
1 ارديبهشت 1392

چرا؟؟چراااااا؟؟

29 فروردين 92 دخترك مامان چند وقتيه وارد "فاز چرا" شده...از هر حرفي كه ميزنيم يه چرا مي سازه و همينجووووور ادامه ميده...تلاش مي كنم با صبوري تمام جوابشو بدم ولي هر كس كه اين شرايط روتجربه كرده ميدونه كه كار سختيه...گاهي وسط اين سوالات مي زنم زير آواز يا صداي مرغ و خروس درميارم تا حواسش پرت بشه و دست از سر كچل من برداره! دختر گلم بيا نهارتو بخور -چرا نهار بخورم؟ خب بايد غذا بخوري كه قوي بشي -چرا گبي بشم؟ - قوي بشي بزرگ بشي بري مدرسه -چرا برم مدرسه؟ -بچه ها ميرن مدرسه درس مي خونن بازي مينن -چرا بازي مي كنن؟   راستي امروز دخترك با يه شوق و ذوق وصف نشدني بعد از يك ماه رفت...
29 فروردين 1392

پیشرفت عجیب غریب

27 فروردين 92 اول از همه بنویسم:ماشاء الله لا حول و لاقوه الا بالله(فوت فوت فوت گوش شیطون کر!) گاهی فکر می کنم دوای همه مشکلات و سردرگمی های دوران کودکی فقط صبوریه...یعنی اگه تحمل کنی و بذاری دوره ها بی دردسر بگذرن دیگه نه اونقدر نیازی به روانشناس و دکتر پیدا می کنی نه خودت خیلی حرص می خوری....گرچه بچه اول چون یه تجربه کاملا جدیده این صبوری ها معمولا کم اتفاق میفته و تازه وقتی بچه 2 سالش میشه مادر یاد می گیره برای غر زدن بیجای بچه،برای بدغذاییش،برای بدخوابیش و خلاصه سایر مشکلاتش بیخودی حرص نخوره و صبورتر باشه.چون میدونه همه این دوره ها موقتی هستن و میان و میرن اصولا تا وقتی بچه نداشتم تو ذهنم خیلی چیزا می چرخید و ...
27 فروردين 1392

چه روزهای قشنگی...

27 فروردين 92 از روزی که از مکه برگشتیم سیل مهمون ها به خونمون سرازیر شده.من هم که از همون روزهای اول برگشتنم مجبور بودم برم سرکار.خلاصه که هنوز که هنوزه یه استراحت درست حسابی نکردم ولی خب لذت خیلی زیادی داره این جور مهمون داری و از خدا می خوام بارها و بارها این لذت رو شامل حالمون کنه.این وسط از همه بیشتر به دخترک خونه ما خیلی خوش می گذره.بخصوص مهمون هایی که بچه کوچیک دارن.حسابی کیف می کنه با دوستای کوچیکش.اونقدر شیرین زبونی می کنه و قربون صدقه فسقل بچه ها میره که آدم میخواد بخورتش!گاهی هم از آب گل آلود ماهی می گیره و اتاقش رو کن فیکون می کنه.من هم به رسم صبوری زیاد کاری به کارش ندارم و می ذارم از این روزهای شیرین بچگیش لذت ببره......
27 فروردين 1392